۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

خماری بی کتابی

یکی دو سال اخیر بیشتر کتابهایی که خوندم رمانهای ایرانی با نویسنده زن بوده که این اتفاق خیلی هم تعمدی نبوده، اما معمولا از نوشته ها لذت بردم.
دو تا کتابی که در این روزها خوندم "کشتی ماه عسل"نوشته ناهید کبیری و "احتمالا گم شده ام"نوشته سارا سالاری بود.سبک نوشته ها به هم شبیه بود،حرکت سیال ذهن و حرکت مداوم از حال به گذشته و بالعکس.این نوع روایت کردن در رمانهای این روزها زیاد دیده میشه ..
من دانش ادبی ندارم و چفدر دلم می خواست که چیزکی از این دنیای جذاب سرم میشد، اما به عنوان یک "خواننده عام"(این اصطلاح رو بار اول در یک کارگاه داستان شنیدم فکر می کنم که بعضی نوشته ها خیلی زنونه است به نظر من قسمتهایی از داستان اونقدر با حس زنونه و دغدغه های زنونه بیان شده که گمان می کنم دو درک متفاوت رو در مخاطب زن و مرد ایجاد کند

به نظرم کتاب "کشتی ماه عسل"آنقدر با ادبیات زنانه نوشته شده که شخصیت های مرد داستان به خوبی پرداخت نشده اند، و شاید این نقطه ضعف داستان باشه، ابن که کشمکشها و چالشهای زن اصلی با مردانی که زندگی اش رو تحت تاثیر قرار داده اند، انتزاعی و غیرواقعی شده حتی خشونت ها و خیانتهای "حسن"به رایکا هم نتونسته که از اون یک چهره قابل باور بسازه...

اما نکته جالبی که در هر دو کتاب بود و در کتابهای دیگه ای که این اواخر خوندم، تغییر ذهن زنهای داستان، تغییر نگرشها و دغدغه هاست.این که نقش مادرانه و یا معشوق مفعول تبدیل به عاشقی شده که ابراز میکنه و سعی نمی کنه که قلب و احساسش رو به فراموشی بسپاره، با گذشته خودش کلنجار میره و از لبخند زدن به گذشته عاشقانه اش ابایی نداره


واینکه متاسفانه کنابهایی که از ایران آورده بودم خونده شده و هیچ کدوم از دوستان عزیز اینجایی هم کتابی ندارن که امانت بدن و هیچ مسافری هم قرار نیست بیاد و اینکه ظاهرا باید بمونم در خماری...، .، )

۳ نظر:

فریبا گفت...

بذار ویزامون بیاد خودم برات چند تا کتاب میارم
البته تا پرت. بعدش باید خودت بیای مهمونی خونمون و بگیریشون.

paybarah گفت...

bebin mitony to jire ketab ozv beshy , man nemidonam vase astralia dare ya na inam yek post az anar khanom ke darbarash neveshte bod
http://thoughts.blogfa.com/post-235.aspx

آمیتیس گفت...

خب آدرستو بده برات کتاب بفرستم دوستم.اونقدر که دلم برات تنگ شده.