۱۳۸۷ خرداد ۲۵, شنبه

زن کامل*

کتاب "زن کامل"رو هفته پیش خریدم/من اغلب قبل از خریدن کتاب نگاهی به مقدمه یا فصلهای کتاب میا ندازم، اما این بار به علت اینکه سامیار داشت از سروکول من بالا می رفت کتاب رو خریدم بدون اینکه نگاهی بهش بندازم، چون در یک محموعه از کتابهای خوبی که از قبل می شناختم قرار داشت حدس زدم باید ارزش خوندن داشته باشه.
از صفحات اول مقدمه حسابی توی ذوقم خورد، مخصوصا وقتی به بیتی از سعدی رسیدم که مترجم در مقدمه آورده بود:
زن خوب و فرمانبرپارسا کند مرد درویش را پادشاه
تعریفی که این کتاب از زن کامل میده زنی است که همیشه و همیشه مطابق میل شوهر رفتار کنه و زندگی رو اون جوری تنظیم کنه که شوهرش احساس رضایت داشته باشه.البته یک جاهایی گوشزد میکنه که این اصلا به معنی برده داری نیست اما مطلبی هم برای تائید ادعاش نمیاره.خلاصه اینکه من با خوندن هر صفحه اون تصمیم می گرفتم که کتاب رو پرت کنم و دیگه به خوندنش ادامه ندم، اما به دو علت خودم رو مجبور کردم که تا اخر کتاب رو بخونم.دلیل اول اینکه وجود یک کتاب نیمه تمام در کتابخونه خیلی ازارم میده و از اون مهمتر اینکه می خواستم که بدون تعصب و بدون قضاوت و پیشداوری به این موضوع نگاه کنم.
من باور دارم که به عنوان یکی از دو رکن اصلی خونه باید مسئولیتها و وظایفی رو به عهده بگیرم، باید شوهرم رو درک کنم و به عقایدش احترام بذارم اما نه به خاطر اینکه شوهر منه بلکه به این علت که او کسی است که من لحظه های زندگی ام رو با اون شریک شدم و خوشبختی در اونه که ما هر دو از وجود هم لذت ببریم وفضایی خوب و دلنشین رو بسازیم.نه اینکه یکی مدام گذشت کنه و تائید کنه و علایقش رو به نفع دیگری حذف کنه تا آرامش برقرار بشه و اون وقت از این آرامش لذت ببره.این کتاب که نوشته یک خانم آمریکایی است در خیلی از جاها مطالبی از کتاب مقس(انجیل)آورده که مرتبا به فرمانبرداری زن از شوهر اشاره می کنه.
من نمیدونم که متن این کتاب در نسخه انگلیسی هم اینقدرغیر جذاب بوده یا ترجمه آن به فارسی اون رو تا اینکه سطحی و بی ربط کرده،اما گذشته از نوع بیان مطلب که خیلی بد ادا شده موضوع مهمی در کل کتاب بود که میشه در موردش فکر کرد.اینکه باید تفاوتهای زن و مرد را جدی گرفت.این تصور که حذف خصوصیات و احساسات زنانه، نادیده گرفتن زیباییهای وجود زن و عدم توجه به نقش اون در آرامش زندگی می تونه راه حرکت به سمت کمال باشه به نظر اندیشه ای است که راه به ناکجاآباد می بره.به نظرم باید یاد بگیریم که به زن بودن خود افتخار کنیم و احساسات زنانه رو درون خودمون پرورش بدیم باید پیدا کرد سر منشا تفکراتی رو که مثل غده سرطانی درون جامعه ما در حال گسترشه.تفکری که روحیه زنانه را نشانه عقب ماندگی می بینه و ما رو به این سمت میبره که اگه به احساسات زنانه ات پاسخ دادی، اگر شوهرت رو تائید کردی، اگر با نقشه ها و خیالبافیهاش موافقت کردی و مدام اون رو مورد سرزنش قرار ندادی، اگر کار و فعالیت اجتماعی ات رو به خاطر حفظ پایه های زندگی و ارامش اعضای خانواده ات کاهش دادی، اگر در موقع تصمیم گیریهات از شوهرت نظر خواهی کردی و به نظرش اهمیت دادی!!!متعلق به عصر حجری و از تمدن بویی نبردی.این همون تفکریه که با سرعت فزاینده ای در حال
متلاشی کردن جامعه ماست


*متاسفانه در این نیمه شب نمیتونم کتاب رو پیدا کنم و مشخصاتش رو بنویسم.اینقدر از تموم شدنش خوشحال شدم که نمیدونم کجا پرتش کردم.در پست بعد نام نویسنده و مشخصات دیگه اش رو می نویسم.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

متاسفانه یکی از مشکلات فرهنگی ما شاید با شعر ها و داستان های کهن ما گره خورده و به هیچ وجه باز نمیشه.مثلا نقش زن در جامعه که در عموم شعرهای شاعران قدیمی و بنام این مرز و بوم که نگاه کنی زن فقط نقشی در حد زن مطیع و فرمانبر و موی تابدار و خال زیبا و لب قرمز داره و هیچ به درد دیگه ای نمی خوره و هنوز هم که هنوزه در کلاس های ما اینقدر نقش زن پایینه که استاد مربوطه عشق زن ومرد را محبت و مهر می نامه و عشق واقعی را فقط عشق به خدا می دانه.معلومه که این طرز فکر زمینه چند صد سال پیش را با خودش به دوش میکشه!

ناشناس گفت...

آخیش این حرف را صد سال بود می خواستم به استاد مربوطه بزنم جور نمیشد.الان با این پست تو حرفمو گفتم و راحت شدم!!!

ناشناس گفت...

اينقدر از اين شعر زن فرمانبره پارسا بدم مياد .اينقدر بدم مياد كه نگو !!!!

ناشناس گفت...

جالبه كه تو سفر با خواهر زاده ام رفتم يه سميناري كه يه گروهي برگزار مي كردن كه روساشون چپي هاي سابقي بودند كه در ايدئولوژي خودشون تجديد نظر كرده بودن و از سياست تقريبا كنار كشيده بودن و كار فرهنگي مي كردن.موضوع سمينار يه چيزي بود تو مايه تصديق جنسيت (genre affirmation)و در اين مورد مي گفتن تا حالا ديدگاه فمينيستي با نوعي انكار همراه بوده يعني تاكيد بر اين بوده كه جنس زن ضعيف، ترسو و ... نيست و اين ديدگاه بايد با يه ديدگاه تاييدگر جايگزين بشه كه تاكيد روي ويژگيهاي خاص جنس مونث بشه كه نقطه قوت اون محسوب مي شه مثل آفرينندگي، صلح طلبي و ... يعني يه جورايي گرايشهاي مترقي تو دنيا بيشتر دارن از ارزشهاي مردانه مثل خشونت و جنگ و تسخير و غلبه بر طبيعت فاصله مي گيرن و با ارزشهاي زنانه همسو مي شن.

ناشناس گفت...

يه كتابي هست به اسم "زن بودن"..شايد خونده باشينش..با ديدن اين پست ياد اون افتادم. و البته كه سرشار از نكات جالب بود "زن بودن".