۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۸, پنجشنبه

دگردیسی

این سکوت و بی خبری تقصیر هیچ کس و هیچ چیز نیست، حتی تقصیر روزهایی نیست که به سرعت و در پی هم می گذرند، بی رحم و بی مجال...دلیلی دارد که خودم هم خیلی ازش آگاه نیستم، بیشتر شبیه یک سردرگمی است، یک گیجی که هنوز نمی دانم از تاثیرات مهاجرته یا سی و اندی سالگی... این روزها فکر میکنم که بیشتر و بیشتر از آدمی که میشناختم فاصله میگیرم، و گاهی از این همه تغییر به خودم میلرزم. خیلی از این تغییرها بی اراده من اتفاق افتاده، جبرزمانه و زندگی از تو آدمی میسازه که باید باهاش آشتی کنی و دوستش داشته باشی. شاید نوشتن راهی برای پیدا کردن تکه هایی باشه که در این دگردیسی ناپدید شده اند...همان ها که حضورشون برای شور زندگی واجب و ضروری است...

هیچ نظری موجود نیست: