۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

دایه عزیزتر از مادر

یکی از مراحل سخت درس خوندن در این بلاد کفر ، گرفتن تائید از کمیته "اخلاقیات" است. این که ثابت کنی روشی که برای جمع آوری اطلاعات در پیش گرفتی به خودت و دیگران لطمه ای وارد نمی کنه...به همین منظور باید دهها فرم پر کنی و به صدها سوال جواب بدی و بعدهم منتظر باشی که کمیته 7 نفری نظرش رو بده....

سوالها رو که می خونی میتونی بفهمی که آزادی آدمها چه قدر و منزلتی داره، هر سوالی که قرار باشه کمی وارد حریم شخصی آدمها بشه یه شدت محکومه و اگر به دلایلی لازم باشه که این گروه از اطلاعات جمع آوری بشه باید هفت خوان رستم رو طی کنی...
نکته جالب دیگه ابنه که آدمهایی که باهاشون مصاحبه میشه هرزمان از نصمیمی که گرفتن پشیمون شدند می تونند اعلام کنند و تو دیگه حق نداری که از اطلاعاتی که دادن استفاده کنی... و خلاصه هزار قانون مشابه
به علاوه این کمیته مسئوله که مطمئن باشه که شما به عنوان دانشجوی این دانشگاه صحیح و سلامت بر می گردی و به همین خاطر اونقدر مته به خشخاش میذارن که بعضی وقتها دلت می خواد بگی آقا، جون خودمه به شما چه ربطی داره.

خلاصه اینکه من این روزها مشغول دست و پنجه نرم کردن با این حضرات هستم...،

۳ نظر:

مانا گفت...

چه بامزه. دارم فکر میکنم بعضی وقت ها قانون زیاد هم دست و پا گیره!!!
نکنه داری میای این طرف ها مرجان جون که نگرانه جونت هستند

مرجان گفت...

مانا جونم
درسته..دارم میام..اما این جماعت برای کسانی که می خوان همین جا هم کار کنن همین قدر وسواس به خرج میدن.

مروارید گفت...

تو واقعاً داری می آیی؟ این دفعه غیر از ما دوتا که مشتاق دیدنتان هستیم نفر سومی هم هست مه با درک تدریجی مفهوم دوستی انتظار سامیار را می کشد.