۱۳۸۶ بهمن ۶, شنبه

برای آغاز

امروز پسرم سامیار یکساله شد.سال گذشته ناب ترین تجربه زندگی ام بود.حضور و تکامل یک فرشته معصوم که در تمامی لحظه هاش به تو نیاز داره.امروز بعد از یکسال با هم بودن فکر می کنم که من بیشتر به او احتیاج دارم. پسرم کم کم داره یاد میگیره که خودش بخوابه، اما من دارم عادت می کنم که اگر کنارم نباشه خوابم نبره.داره یاد می گیره که لحظه هایی رو با خودش بازی کنه و من بدون بازی با او کسل و خموده ام.

تقریبا از به دنیا آمدن سامیار به فکر داشتن یک وبلاگ و حضور در این دنیای بی انتهای با هم بودنها و نبودنها افتاده بودم...نه برای سامیار،نه برای خودم، برای زندگی زیبایی که با هم آغاز کرده ایم.

هیچ نظری موجود نیست: