۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

آغاز دهه دوم

بر می گردم به سالهای پیش، روزهایی که بی تاب شروع زندگی مشترک بودم، تلاش می کنم که به یاد بیارم دلایلی که می خواستم ازدواج کنم، اما هر چه یادم میاد عطش رسیدن بود،در واقع چیزی که میخواستم فقط بودن در کنار هم بود، ...
،چیزی که در فرهنگ ما تنها در سایه ازدواج میسر می شه

ما ازدواج کردیم و در حالی که فکر می کردیم همدیگر رو خوب میشناسیم و بعد از ازدواج فهمیدیم که چقدر با هم فرق میکنیم...

یکی از توصیه های موکد پدرم در دوران قبل از ازدواج این بود که اگاه باشم "عشق را نمیشه لای نون گذاشت و خورد" . با همه احترام و اعتقادی که به حرفهاش دارم در این یک مورد معتقدم که شاید نشه عشق را به جای نون خورد اما محبت در زندگی مشترک مثل نون برکته، رزق و روزیه، و حتی جایی هم میشه به جای نون هم خورد و قوت گرفت...

به نظر من هیچ چیزی نمیتونه تحمل سختیها و چالشهای زندگی مشترک رو توجیه کنه مگر دوست داشتن و عاشق بودن،مگر اینکه هنوز عطش در کنار هم بودن رو در وجودت داشته باشی...

من مطمئن نیستم اگه دوباره متولد بشم بازهم ازدواج میکنم یا ترجیح میدم تا آخر عمر مجرد بمونم اما مطمئن هستم که اگر تصمیم به ازدواج بگیرم حتما دوباره با کسی زندگی خواهم کرد که امروز نهمین سالگرد زندگی مشترکمون رو در کنار هم جشن گرفتیم... ،

۶ نظر:

پریسا گفت...

مبارک باشه سالگرد ازداجتون!

Bahareh گفت...

Che khoob ke dbareh minevisi Marjan joon. Salgardeh ezdevajetoun ha mobarakeh.

ناشناس گفت...

congratulation azizam.boos
Mana

ناشناس گفت...

congratulation azizam.boos
Mana

بهار گفت...

پاراگراف آخر عالی بود.
مبارک باشه حسابی :*

روناک گفت...

عشقتون مستدام....
آخرین جمله ت خیلی چسبید